خطاهای شناختی

خطاهای شناختی(Cognitive Errors)، افکاری هستند که باعث می‌شوند، درک درست و منطقی از مسائل نداشته باشیم. آنها احساسات منفی را در ما تقویت می‌کنند. هنگام تحلیل و تفسیر و قضاوت در مورد رویدادها، ما را به دام خود گرفتار می‌کنند و باعث می‌شوند که ما نتوانیم شرایط موجود را به درستی ارزیابی کرده و بهترین گزینه‌ پیش رو را انتخاب کنیم.
اکثر خطاهای شناختی به مرور زمان و در اثر زندگی طولانی‌ مدت انسان بر روی کره زمین، در مغز ما شکل گرفته‌اند. ضمن اینکه بسیاری از آنها به بقاء ما و به فکر کردن سریع‌تر و تصمیم گیری بهتر مغز ما کمک می‌کنند، هزینه‌هایی هم به ما تحمیل می کنند.

خطاهای شناختی، قواعد محاسبات سرانگشتی مغز انسان است. اگر چه مزایای زیادی دارد، اما دردسرهای خود را هم به همراه خواهد داشت.

  • تعریف مفاهیم
    خطاهای شناختی(Cognitive Errors)، الگوهای تفکر اغراق شده یا غیر منطقی هستند که برای فرد نهادینه شده‌اند و باعث می‌شوند که فرد درک درست و منطقی از مسائل نداشته باشد.
    ‏(Cognitive Biases) عموماً میان همه‌ی ما انسان‌ها مشترک هستند و معمولاً در ارزیابی روی می‌دهند.
  • تحریف‌های شناختی(Cognitive Distortions) فردی‌تر هستند. به عبارتی شدت و ضعف آنها درانسان‌ها بسیار متفاوت است. معمولا در ثبت و یادآوری رویدادها به وجود می‌آیند.
    تقسیم بندی فوق بسیار ذهنی است، ما از اصطلاح خطاهای شناختی استفاده می کنیم که عمومی‌تر است وهمه‌ موارد را پوشش می‌دهد.

خطاهای شناختی چگونه عمل می‌کنند؟

خطاهای شناختی، راهی است که ذهن از طریق آن، قوانین و فرض‌های غلط خود را درباره خود، دیگران و دنیا با وجود شواهد بسیار ناقص، همچنان حفظ می‌کند. فرد با وجود آنکه در طول زندگی با شواهد متناقض بسیاری در رابطه با فرض‌ها و قوانین اولیه‌ شکل گرفته در دوران کودکی خود مواجه می‌شود، ولی به‌ واسطه خطاهای شناختی خود این قوانین و فرض‌های دوران کودکی را دست نخورده نگاه می‌دارد.

وقتی دچار هیجانات منفی مانند غم، خشم، ترس و … می‌شویم، یک نوع از خطاهای شناختی در ما جریان دارد. می‌توانیم با آموزش یاد بگیریم، این خطاهای شناختی را در فکر خود پیدا کرده و با به چالش طلبیدن آنها، این افکار را با افکار سالم‌تری جایگزین کنیم.
خطاهای شناختی مثل آینه و یا دوربینی هستند که محیط اطرافمان را به همانگونه که هستند بازنمایی نمی‌کنند، بلکه شکل‌های عجیب و غریبی از اشیاء را نشان می‌دهند.
برای مثال تصور کنید که دچار یک شکست می‌شوید و به خاطر آن خود را آدم بدبخت و شکست خورده‌ ای خطاب می‌کنید. در نتیجه احساس منفی‌ نسبت به خود و دنیای اطرافتان تقویت می‌گردد. درحالی که برداشت منطقی و تفسیر درست از آن اتفاق این بود که بگویید: من در یک جا شکست خوردم. در واقع شما از عینک تفکرهمه یا هیچ(یا موفقیت یا شکست، یا دوست داشتن یا تنفر) استفاده کردید.